خلاصه کتاب شاد بودن در شرایط سخت

خلاصه کتاب شاد بودن در شرایط سخت

چطور می شود در شرایط سخت شاد بود؟

دوستان سلام

 این روزها زندگی ما در محاصره اخباری احاطه شده که مدام از ناراحتی، نگرانی، ناامیدی و سختی صحبت می کنند. رسانه های خبری و شبکه های اجتماعی پرچم دار اشاعه اخبار منفی و نگران کننده هستند. علاوه بر آن، در جمع خانواده، محیط کار و … هم اشاره به فجایع، بی عدالتی ها و مشکلات نقل اصلی ترین موضوع برای همصحبتی افراد است. واقعیت این است که هر کدام از ما در طول زندگی با شرایطی روبرو می شویم که احساس می کنیم عرصه زندگی بر ما تنگ شده و مشکلات مختلف  از هر طرف ما را محاصره کرده اند. به صورت پیشفرض مواجه شدن با چنین شرایطی برای هر کسی ناراحت کننده است. اما آیا امکان دارد که در مواجه شدن با دشواری ها و شرایط ناخواسته واکنش بهتری نشان داد و اسیر ناراحتی، بدبینی و بی قراری نشد؟ به عبارت دیگر آیا می شود در شرایط سخت شاد بود؟

 این سوالی است که برای پیدا کردن پاسخ آن به سراغ کتابی از اندرو متیوس با همین نام رفتیم. این کتاب ترجمه خانم زهرا مجیدی پور هست و می تونید از طریق این لینک  کتاب را تهیه کنید.

 در کتاب شاد بودن در شرایط سخت سعی شده تا شیوه هایی برای بهتر دیدن مسایل و رویدادهای ناگوار زندگی ارائه شود. هدف این است تا بتوان با آگاهی بیشتری با مشکلات و مسائل به ظاهر ناخوشایند زندگی مواجه شد و از پس آنها برآمد. من سعی می کنم بطور جدگانه نکات مهم هر فصل از این کتاب ارزشمند را با شما به اشتراک بگذارم. حتماً به نکته هایی که در طول مطلب مورد تاکید قرار می گیرد توجه داشته باشید و سعی کنید از آنها استفاده کنید. امیدارم مطالعه این خلاصه کتاب برای شما دوست عزیز سودمند باشد.

فصل اول کتاب شاد بودن در شرایط سخت

 هنر پذیرش

همه ما در طول زندگی با اتفاقات و مسایل ناخوشایند روبرو می شویم. این مسایلی می تواند در خصوص موضوعات مربوط به سلامتی، مالی، عاطفی و … باشد. بسیاری از افراد عادت دارند تا به سرعت، نسبت به رخدادهایی که با آن روبرو می شوند واکنش نشان دهند. به عبارت دیگر  این افراد  به محض بروز مشکلات یا به دنبال مقصر می گردند و یا شروع به غر زدن و آه و ناله می کنند.

آقای اندرو متیوس در کتاب شاد بودن در شرایط سخت اشاره می کند که اولین نکته مهم در هنگام مواجه شدن با شرایط سخت مانند از دست دادن عشق، شغل و یا بیماری این است که بپذیرید کجا هستید. به عبارت دیگر لازم است که شما ابتدا با موقعیتتان در صلح باشید و دنیال مقصر نگردید. پذیرفتن، نه به این معنی که می خواهم اینجا بمانم بلکه پذیرفتن یعنی، اینجا جایی است که من هستم و از این جا می خواهم به سمت آن چه می خواهم حرکت کنم.

دو نکته مهم در مورد رفتارهای انسانی

در اینجا باید به نکته مهمی توجه کرد. اینکه انگیزه اصلی ما از انجام بسیاری از کارها این است که احساس بهتری داشته باشیم. مثلاً ما یک پیتزای خوشمزه می خوریم چون برای ما لذت بخش است. یا اینکه وزن خودمان را با ورزش و رژیم غذایی کم می کنیم تا با این کار احساس بهتری داشته باشیم. به دیگران کمک می کنیم که به احساس شادی برسیم. حتی کسی که خودش را می کشد هم این تصور را دارد که مردن برای او بهتراست. در همه این موارد متوجه می شویم که داشتن احساس خوب یک اصل و هدف مشترک در رفتارهای انسانی است.

نکته مهم دیگر این است که ما عادت داریم به جای تمرکز بر زمان حال در گذشته و آینده سیر کنیم. در واقع بخش زیادی از نگرانی  و ناشاد بودن ما  در شرایط سخت به دلیل فکر کردن به احتمالات و رویدادهای ناگوار و منفی است که امکان دارد در آینده برای ما اتفاق بیفتد.

فرض کنید که شما قرار است با گروهی از دوستانتان به یک راهپیمایی و پیاده روی دسته جمعی بروید. آیا در این شرایط شما به اندازه یک عمر آذوقه برمی دارید؟ داستان مواجه شدن ما با افکار و نگرانی ها به همین شکل است. بسیاری از افراد عادت کرده اند که همه نگرانی هایشان در مورد مسایل آینده را همیشه با خود حمل کنند.

در مورد مواجه شدن با مشکلات زندگی باید مانند کوهنوردی باشیم که در لبه یک پرتگاه در حال حرکت است. تمام تمرکز  و تلاش چنین فردی برای درست برداشتن قدم بعدی است. با این کار،  قدم به قدم و سانت به سانت می شود راه را پیدا کرد. این استراتژی برای زندگی روزمره بسیار کارآمد است. یعنی به جای نگران بودن در مورد اتفاقاتی که در آینده احتمال وقوع دارد فقط روی موقعیت و مسئله فعلی متمرکز باشیم.

چرا زندگی اینقدر سخت است ؟

در ادامه فصل اول خلاصه کتاب شاد بودن در شرایط سخت به این سوال می رسیم که چرا از دیدگاه بیشتر افراد زندگی اینقدر سخت است.

 به این دلیل که تغییر نکردن راحت ترین کار است و ما یک کار را اینقدر انجام می دهیم که به نقطه بحرانی برسد. مثلا زمانی رژیم غذاییمان را تغییر می دهیم یا شروع به ورزش می کنیم که پزشک به  ما بگوید  سلامتی ما در معرض خطر جدی قرار دارد. در این زمان است که ناگهان انگیزه میگیریم.

 خیلی از افراد زمانی تصمیم به درس خواندن میگیرند که نمره قبولی را از دست بدهند. یا مثلاً زمانی در تجارت  تصمیم های جدید می گیریم و تغییر می کنیم که هیچ پولی برای  پرداخت بدهی نداریم. به طور کلی بیشتر افراد زمانی تصمیم به تغییر می گیرند که به بن بست خورده باشند. مطالعه مطلب از تحمل کردن تا تغییر کردن

واقعیت این است که بزرگترین درس های زندگی  را ما در شرایط سخت یاد میگیریم. موفقیتها اگر چه باعث شادی ما می شوند اما معمولاً از آنها درس نمی گیریم. در عین حال شکستها اگر چه باعث رنجش ما می شوند ولی ما را ورزیده تر می کنند. معمولاً حوادث و فجایع بد نقطه تحول و برگشت افراد می شوند.

گروهی از آدمها معمولاً زمانی که بحران به سراغ آنها می آید می پرسند چرا من؟ چرا الان؟ این سوالی است که هیچ پاسخ درستی برای آن وجود ندارد . اما سوال درستی که مردم عاقل از خود می پرسند چه چیز است. اینکه چه چیزی می توانم از این اتفاق یاد بگیرم و چه کاری می توانم انجام دهم که شرایط بهتر شود؟

ما درگیر عادتهایمان هستیم. یک کار را آنقدر انجام می دهیم تا مجبور شویم آن را تغییر دهیم.

آیا زندگی پر از اتفاقات دردناک و سخت است؟

برای پاسخ به این سوال آقای اندرو متیوس در کتاب شاد بودن در شرایط سخت توصیه می کند نگاه متفاوتی به رفتار جهان در قبال خودمان داشته باشیم.

 جهان دائماً در حال تغییر است و زندگی همیشه سعی دارد تا با علائمی ما را هشیار کند تا در مسیر بهتری حرکت کنیم. گاهی با سنگ های کوچکی آگاه می شویم. اگر به سنگهای کوچک بی توجهی کنیم توسط یک آجر هشیار می شویم. اگر  به آن آجرها هم توجه نکنیم در نهایت با یک تخته سنگ بزرگ روبرو می شویم.

مشکلات زندگی شبیه امواج دریا هستند. صبر در برابر سختی ها بسیار موثر است. زمانی که مشکلی برای شما پیش می آید  با خود بگویید این شرایط تجربه ای می شود برای زندگی آینده ام و زمانی که در موج های بعدی قرار میگیرید با خود بگویید من این امواج را میشناسم، این نیز موقتی است.

به طور کلی سه دیدگاه برای مواجه شدن با مشکلات زندگی وجود دارد:

  • زندگی مجموعه ای از اتفاقات است که من به همه آنها نیاز دارم. آنها با نظم خاصی اتفاق می افتند. (بهترین دیدگاه که آرامش خیال به همراه دارد).
  • زندگی شبیه یک قرعه است، اما این من هستم که  همه چیز را می سازم. این گزینه هم خوب است و بیانگر کیفیت زندگی است.
  • چرا همه اتفاقات برای من می افتد؟ این چه عدالتی است؟ این گزینه ای است که حداکثر ناامیدی را به همراه دارد.

در نهایت این شما هستید که انتخاب می کنید در مواجه شدن با مشکلات زندگی کدام گزینه و دیدگاه را انتخاب کنید.

خیلی اوقات که به گذشته نگاه می کنیم متوجه می شویم که بسیاری از مشکلات و مسائل از ما انسان بهتر و قوی تری ساخته است. اما با این حال خیلی از افراد عادت کرده اند که به دلایل مختلف شادی را از خودشان دریغ کنند و خوشحال بودن را به تاخیر بیندازند.

6 بهانه برای اینکه شاد بودن را به تاخیر بیندازیم.

 در ادامه فصل اول خلاصه کتاب شاد بودن در شرایط سخت آقای متیوس به دلایل خوشحال نبودن اشاره میکند. حتماً به این بهانه ها دقت کنید. این قسمت به موضوعاتی اشاره دارد که ما با توجه کردن و تمرکز کردن روی آنها شادی و خوشحالی را از خودمان دریغ می کنیم. باید به این درک برسیم که برای شاد بودن نیاز به هیچ موضوع و علتی بیرون از خودمان نداریم.

  • اگر من در جای دیگری بودم خوشحال بودم.

 غافل از اینکه ما هرکجا که باشیم، عادت های ما هم همانجا هستند و آدم ها به هر کجا که مهاجرت می کنند عادتها و افکارشان را هم با خودشان حمل می کنند. اگر شما در مکیزیک آدم ولخرجی باشید در نیویورک هم همان  آدم ولخرج هستید. پس لازم است تا قبل از اینکه نشانی هایتان را تغییر دهید افکارتان را تغییر دهید.

  • اگر جوان تر یا پیرتر بودم می توانستم شادتر باشم.

تحقیقات مختلف نشان داده  که عامل سن تنها یک درصد روی شادی تاثیر داشته است یعنی خیلی ناچیز و اینکه مسایل به سن شما بستگی ندارد بلکه به باورها و طرز فکرشما بستگی دارد.

  • وقتی با افراد خوشحال سر و کار دارم احساس شادی می کنم.

 انسان های شاد هیچ وقت به دنبال افراد ناراحت و غمگی نیستند بلکه به دنبال افرادی مثل خودشان هستند. برای در ارتباط بودن با افراد شاد باید ابتدا خودمان را شاد نگه داریم . اگر ناراحت و افسرده باشیم افرادی شبیه خودمان جذب ما میشوند.

  • اگر این مشکل را نداشتم می توانستم شادتر زندگی کنم.

ما همیشه در زندگی سلسله مراتبی از نگرانی ها را به همراه داریم. و زمانی که مشکل کوچکی داریم هم سعی در بزرگ کردن آن داریم.

  • اگر فقط آن را داشتم خوشحال بودم

در دنیا همیشه افرادی وجود دارند که بخواهند شما را ناراحت کنند. تبلیغات تلوزیون از این جمله است که با تحریک احساسات، شما را متقاعد می کنند که چیزی در زندگی کم دارید  و باید محصول آنها را بخرید و ………..

  • من زمانی خوشحال خواهم بود که ….

مثل کسی که از اضافه وزن رنج می برد و می گوید زمانی خوشحال هستم که وزن مناسب داشته باشم و زمانی که به وزن مناسب می رسد عزیزی را از دست میدهد و ناراحت می شود. خوشحالی برای ما مثل سراب است که می خواهیم به آن برسیم و لحظه ها را از دست میدهیم.

ما شاید بتوانیم مشکلات زندگی را  به حداقل برسانیم ولی نمی توانیم آنها را  پیش بینی کنیم بنابراین باید بتوانیم از خودمان و زندگی مان لذت ببریم.

  • من زمانی خوشحال می شوم که جهان در صلح و آرامش باشد.

بهتر است که دنیا را به شکلی که هست بپذیرید و سعی کنید در خلال مسایل شاد باشید و باقبول مسئولیت، شرایطی را که می توانید بهتر کنید.

 

دوستان عزیز ممنون از اینکه تا انتهای مطلب مربوط به خلاصه فصل اول کتاب شاد بودن در شرایط سخت همراه من بودید. به زودی  نکات مهم سایر  فصلهای این کتاب خواندنی را با شما عزیزان به اشتراک می گذارم.

Rate this post
امتیاز شما به این مطلب
5/5

دیدگاهتان را بنویسید