خلاصه کتاب برتری خفیف؛ قسمت سوم
با سلام به شما دوست عزیز که در حال حاضر مشغول مطالعه این مطلب از سایت www.barkhordariy.com هستید. در این قسمت با یکی دیگر از بخشهای خلاصه کتاب بسیار ارزشمند برتری خفیف در خدمت شما هستم. امیدوارم که قبل از مطالعه این قسمت حتماً بخشهای قبلی این خلاصه کتاب را مطالعه کرده باشید تا بتوانید درک کامل و منسجم تری نسبت به مطالب ارائه شده داشته باشید.
فهرست مطالب
Toggleدر دام جهش كوانتومي نيفتيد
احتمالاً شما هم اين جمله مشهور را شنيده ايد كه :«شانس تلاقي آمادگي با فرصت است».
اين طرز فكر تا اندازه اي قابل قبول است اما كاملاً درست و دقيق نيست. افرادي كه با برتری خفيف زندگي مي كنند مي دانند كه شانس واقعاً چگونه عمل مي كند. شانس تلاقي آمادگي با فرصت نيست. شانس دوره آماده بودن است و آماده بودن از انجام مكرر آن اقدامات كوچك، سازنده ، ساده و مثبت به وجود مي آيد. شانس، وقتي است كه ثبات در آمادگي، سرانجام فرصت را به وجود مي آورد. مشكل اينجاست كه ما دوست داريم موفقیتهايمان ناگهاني باشند مانند قهرمانان فيلم. اما حقيقت پيشرفتهاي ناگهاني اين است كه مانند يك دانه رشد مي كنند.كاشته مي شوند، پرورش داده مي شوند و سرانجام برداشت مي شوند. اما بسياري از مردم فكر مي كنند كه مي توانند مي توانند از روي مرحله مياني بپرند و مستقيماً از كاشت به برداشت برسند.
راز بسيار بزرگي كه حقيقت پيشرفتها و دستاوردهاي بزرگ را در خود دارد اين است كه هر جرقه ذهني اتفاقي و هم موفقيت يك شبه نتايج نهايي يك فرايند طولاني، صبورانه و گام به گام بوده اند. هر وقت ديديد كه پيشرفتي ناگهاني صورت گرفته بدانيد كه نتيجه نهايي مجموعه اقدامات طولاني از كارهاي كوچكي است كه در طول زمان به وقوع پيوسته و مكرر انجام شده است. هيچ موفقيت و شكستي اتفاقي و غير منتظره نيست. هر دوي آنها محصول برتري خفيف هستند.
برتری خفیف و راز شادی
براي فهميدن راز شادي بايد اشاره اي داشته باشيم به روند شكل گيري روان شناسي مثبت نگر. در اواخر دهه 90 روانشناسي به نام مارتين سليگمن از خودش سوال كرد: چه مي شود اگر شادي چيزي بيشتر از نبود غم و اندوه باشد؟ چه مي شد اگر ما نوعي از روانشناسي داشتيم كه به جاي تمركز روي نكات منفي بر نكات مثبت تمركز مي كرد؟
سليگمن اين ايده را با يكي از همكارانش در ميان گذاشت و در ادامه گروهي متشكل از 20 تن از بهترين پژوهشگران براي بررسي و تحقيق درباره اين موضوع مشغول به كار شدند. اين ايده در طول چند سال گسترش پيدا كرد و در اواسط همان دهه عموم مردم با اين ايده بيشتر آشنا شدند. در سال 2010 اين ايده مانند سنبل آبي تمام سطح آبگير را پوشانده بود.
آنچه روانشناسان مثبت گرا به آن پي بردند اين است كه شادي چيز بزرگي نيست كه افراد در جستجويش باشند. شادي چيزي نيست كه در بيرون باشد و افراد مانند نوعي سفر اكتشافي رواني يا هيجاني به دنبال آن باشند بلكه چيزي است كه انجام مي دهند. همان كارهايي كه هر روز انجام مي دهيد.
- شادي به شرايط بستگي ندارد.
- شادي از ژنتيك، فرصت يا خوش شانسي ناشي نمي شود.
- شادي نتيجه يك رويداد يا دستاورد بزرگ و دور از دسترس نيست.
- شادي با انجام دادن كارهاي ساده و آساني به وجود مي آيد كه هر روز انجامشان مي دهيم و ناخشنودي با انجام ندادن همان كارهاي ساده و آسان روزمره ايجاد مي شود.
مهمترین کشفیات مربوط به شادی
يكي از مهمترين كشفيات مربوط به شادي اين است كه كارهايي كه شما را شاد مي كنند فقط شما را خوشحال تر نمي كنند، بلكه باعث مي شوند زندگي شما بهتر شود. بر اساس تحقيقات انجام شده افرادي كه شادتر هستند همچنان:
- سکته و حملات قلبى کمترى دارند.
- درد و التهاب کمترى را متحمل مي شوند.
- عملکرد ایمنى بهتر و مقاومت بیشترى در مقابل ویروس ها دارند.
- شخصیتهاي انعطاف پذیرترى دارند و با سختي ها و مصيبت ها بهتر كنار مي آيند.
- عملکرد کارى بهتر و موفقیت شغلى بیشترى دارند.
- زندگى زناشویى رضایتمندتر و بادوام ترى دارند.
- حيطه ارتباطات اجتماعى بزرگ تر و فعال ترى دارند.
- در كارهاي اجتماعى بیشتر همكاري مي كنند.
- نوعدوست ترند و تأثیر مثبت خالص بیشترى در جامعه دارند.
- از نظر مالى موفق ترند.
- بیشتر عمر مي كنند.
نكته بسيار مهمي كه براي درك شادي بايد مورد توجه قرار داد اين است كه شادي قبل از همه اين نتايج اتفاق مي افتد.
همچنین یکى از يافته هاي اصلى جنبش شادى این است كه وقتى نوبت به درک نحوه دستیابى به وقتى موفق شوم، شاد و » شادي مي رسد ما برعكس عمل مي كنيم. ما گمان مي كنيم«وقتى كه سالم تر و تندرست تر شوم… وقتى در جایى كه دوست دارم زندگى کنم… وقتى درآمدم به اندازه اي شود كه زندگي ام را بدون استرس و فشار مدیریت کنم…»آنگاه شاد و خوشحال خواهم بود.
اما شادى اينطور حاصل نمي شود. متاسفانه ما گمان مي كنيم كه شادي اين گونه عمل مي كند: اگر من این کار را انجام دهم و به مدت کافى آن را انجام دهم، سپس خوشحال و شاد خواهم بود. منطقى به نظر مي رسد. اما این اتفاقى نیست كه رخ مي دهد.
در حقیقت، پژوهش فوق نشان داد كه شادى دقیقاً برعکس عمل مي كند. وقتى شما کارى را انجام مي دهيد كه سطح شادى روزمره تان را افزایش مي دهد، سپس شما موفق تر خواهيد شد، سالم تر و تندرست تر مي شويد و ارتباطات تان بهتر خواهد شد. هرچه سطح شادي تان را بالاتر ببرید، احتمال دستیابى به خواسته ها و آرزوهايتان بیشتر خواهد شد.
كليد عملي كردن برتري خفيف
با وجود اطمينان به اثر بخشي برتري خفيف گاهي مشاهده مي شد كه داشتن فلسفه درست هميشه به اقدامات درست منجر نمي شد و اين يعني هنوز يك قطعه گم شده وجود دارد. يك مرحله مياني براي گذر از فلسفه به اقدام كردن وجود دارد. اين مرحله مياني نگرش است. نگرش همان هيجان و احساسات ي است كه تجربه مي كنيد. حتي با وجود فلسفه اي مستحكم، احساسات مي توانند بي ثبات و متزلزل باشند. اما بسياري از افراد براي ثابت قدم ماندن در مسير رشد و پيشرفت شخصي نگرش قدرتمندي ندارند. چيزي كه ما نياز داريم كليدي براي مديريت نگرش است. اگرچه برتري خفيف عنصري بود كه مردم براي بهتر كردن زندگي شان به آن نياز داشتند، شادي عنصري بود كه بسياري از مردم براي عملي كردن برتري خفيف به آن نياز داشتند.
عادتهاي شادي
احتمالاً به اين فكر مي كنيد كه چه اقداماتي باعث شادي شما مي شوند؟ روانشناسي مثبت به ما مي گويد شما مي توانيد ازطريق انجام چند تمرين بسيار ساده مغزتان را مجدداً برنامه ريزي و تازه كنيد.كارهايي ساده، پيش پا افتاده و تكراري كه انجامشان بسيار آسان است. اگر آنها را طي يك دوره زماني مناسب به طور مداوم و مكرر انجام دهيد شما را به نتايجي مي رسانند كه در جستجويشان هستيد.
عادتهاي شاد فقط شما را شادتر نمي كنند بلکه دقيقاً نگرشي ايجاد مي كنند كه شما براي جهش سيناپسي از فلسفه برتري خفيف به اقدامات برتري خفيف به آن نياز داريد. به عبارت ديگر حالا آن اقدامات شروع به اثرگذاري روي شما مي كنند؛آن هم در تمام جنبه هاي زندگي. به عبارت ديگر، عادتهاي بهتر غذا خوردن، برنامه ريزي تمرينهاي ورزشي، توجه به عادتهاي مالي هوشمندانه، پيشرفت شخصي بيشتر، ارتباطات قوي تر و سالم تر، توسعه تدريجي يك زندگي قدرتمند و مثبت همه و همه شروع به اثرگذاري روي زندگي تان مي كنند. معادله از اين قرار است:
برتري خفيف+ عادتهاي شاد= موفقيت
در ادامه 5 كار ساده به نقل از شان آكور نويسنده كتاب مزيت شادماني به شما معرفي مي شود. اگر آنها را در طول زمان و به طور مداوم انجام دهيد، شما را عميقاً و به طور چشمگيري شادتر خواهند كرد. آنها اقدامات برتري خفيف براي شادي هستند. يعني همان عادتهاي شاد
١. هر صبح، سه چیزى را یادداشت کنید كه قدردان و سپاسگزار آنها هستيد. هر روز همان سه
مورد قبلى را ننویسید. سه مورد جدید را پیدا کنید. این کار مغزتان را پرورش مي دهد تا اوضاع و
شرایط تان را کاوش کند و چيزهاي مثبت را پیدا کند.
٢. هر روز به مدت دو دقیقه یک تجربه مثبت را كه در ٢۴ ساعت گذشته داشته ايد، در
دفترچه اي یادداشت کنید. هرگونه جزئیاتى را كه به یاد مي آوريد بنویسید. این کار باعث مي شود
مغزتان به معناى واقعى آن تجربه را دوباره دریابد و این کار تأثیر مثبت آن تجربه را دو برابر
مي كند.
٣. هر روز زمانى را به مراقبه کردن اختصاص دهيد. فقط دست از تمام فعاليتهايتان بکشید،
آسوده باشید و براى دو دقيقه مراقب دم و بازدمتان باشید. این کار مغزتان را آموزش مي دهد تا در
جایى كه خواهانش هستيد تمرکز کند و حواستان با چيزهاي منفى پیرامونتان پرت و منحرف
نشود.
۴. هر روز، به طور تصادفى یک عمل نیک ومهربانانه انجام دهيد.
شان اغلب یک عمل مهربانانه خاص را توصيه مي كند: در ابتداى هر روز، دو دقيقه زمان بگذارید و در هت تمجيد و تقدير از از کسى كه لطفى در حق شما کرده است، یک ایمیل بنویسید و برایش ارسال کنید.
۵. هر روز پانزده دقيقه ورزش کنید. يك ورزش ساده هوازي كه ضربان قلبتان را بالا ببرد.
حتى یک پياده روىِ تند، تأثیر ضدافسردگىِ قدرتمندتر و در بیشتر موارد قوي تر و پایدارترى نسبت
به قرص هاي ضدافسردگى دارد!
بر طبق گفته هاي شان آکور، اگر شما هر يك از اين كارها را فقط به مدت سه هفته، یعنى ٢١
روز متوالى، به طور مرتب و صادقانه انجام دهيد، به یک عادت تبدیل مي شود؛ یک عادت شادى.
شما به معناى واقعى كلمه مغزتان را طورى بازنویسى مي كنيد كه جهان را به شیوه متفاوتى ببیند
و در نتيجه هر روز شادتر مي شويد.
البته شما مي توانيد موارد ديگري هم به اين اقدامات اضافه كنيد از جمله اينكه:
- روزانه ده صفحه از يك كتاب خوب را مطالعه كنيد.
- داشتن ديدگاه مثبت را تمرين كنيد.
- بخشش و گذشت را تمرين كنيد.
- در فعاليتهاي مهم و معنادار مشاركت كنيد.
- كمك كردن به ديگران را تمرين كنيد.
با انجام اين اقدامات و موارد ساده پس از مدتي (بسيار كمتر از آنچه كه انتظارش را داريد ) به فرد شادتري تبديل مي شويد.
زندگي كرد با برتري خفيف
موقعيتي كه در زندگي به آن مي رسيد به اين ربطي ندارد كه آدم خوبي هستيد يا بد، يا اينكه استحقاقش را داريد يا نداريد و همچنين به سرنوشت يا وضعيت شما نيز ربطي ندارد بلكه با انتخابهاي شما در زندگي تان تعيين مي شود. مخصوصاً انتخابهاي كوچكتان. شايد در ظاهر اينطور به نظر نرسد. شما فكر مي كنيد كه فقط فعاليت يك ساعت آينده خود را انتخاب مي كنيد. نه چهل سال آينده تان را. اما در واقع شما انتخاب مي كنيد كه چهل سال آينده تان را چطور سپري كنيد.
در جهاني كه در آن زندگي مي كنيم هيچ چيزي ثابت نيست. هيچ خط مستقيمي وجود ندارد. همه چيز دائماً در حال تغيير است. از جمله زندگي خودتان. شما در سفري هستيد كه مسير زندگي نام دارد و اين مسير مستقيم نيست. بلكه يك مسير منحني شكل است. هنگامي كه در مسيرتان حركت مي كنيد هميشه و در هر لحظه از هر روز مسير شما به سمت بالا يا پايين انحنا پيدا مي كند.
شايد اينطور به نظر برسيد كه زندگي امروز شما شبيه ديروز است. اما اينطور نيست. هر روز متفاوت با ديروز است. ظاهر مي تواند فريبنده باشد. در زندگي هيچ چيز در يك وضعيت ثابت باقي نمي ماند. هيچ خط مستقيمي وجود ندارد. اگر پيشرفت نمي كنيد در پس در حال پسرفت هستيد.
زمان يا دوست شما خواهد بود يا دشمن شما. يا شما را بالا مي آورد يا پايين و اين موضوع كاملاً به اين بستگي دارد كه تصميم بگيريد در كدام سمت اين منحني باشيد. اگر آن اقدامات منظم ساده را انجام دهيد زمان شما را بالا خواهد برد. اهميتي ندارد كه همين حالا اوضاع چطور باشد.
زندگي همچون برج خميده اي است كه زمان بنّاي آن و انتخابهايتان معمار آن است.
بر اساس پژوهش هاي اجتماعي در كودكي و تا سن پنج سالگي شما حدود چهل هزار بار كلمه نه را مي شنويد. حدس بزنيد چند بار كلمه «بله» را شنيده باشيد؟ در حدود پنج هزار بار. يعني تعداد نه ها هشت برابر تعداد بله ها است. همچنين در كتاب بازاريابي شفاهي به اين نكته اشاره شده است كه مشتريان عادي درباره تجربه مثبتي كه راجع به يك كسب و كار يا يك محصول داشته اند به سه نفر صحبت مي كنند. اما درباره يك تجربه منفي با سي وسه نفر صحبت مي كنند. يازده بار تكرار تجربه بد در مقابل يك بار تعريف داستان مثبت. يازده دليل درباره اينكه يك ايده اثربخش نخواهد بود در مقابل يك دليل كه مي گويد اين ايده كارساز خواهد بود.
همانطور كه قبلاً اشاره شد از هر بيست نفر، يك نفر به اهداف و روياهايش در زندگي مي رسد. چرا اين طور است؟ وقتي كه ما با چهل هزار نه در مقابل پنج هزار بله و سي و سه نظر منفي در مقابل سه نظر مثبت بزرگ مي شويم آيا جاي تعجب دارد كه چرا 95 درصد از ما شكست مي خوريم؟
براي اينكه اوضاع تغيير كند شما بايد تغيير كنيد. براي اينكه اوضاع بهتر شود شما بايد بهتر شويد.يادتان باشد انجام دادن اين كار آسان است. اما انجام ندادن آن نيز آسان است.
عيب جويي يا مسئوليت پذيري؟
براي فهميدن اين موضوع كه آيا شما يا ديگران در حال حاضر روي منحني شكست قرار داريد يا موفقيت يك روش ساده وجود دارد. در هر منحني يك نگرش و حالت فكر ي خاص به صورت قدرتمند بر شخص غالب است.
عيب جويي كردن حالت غالب افرادي است كه روي منحني شكست قرار دارند. از سوي ديگر مسئوليت پذيري حالت فكري غالب در افراد موفق است.
افرادى كه بر روى منحنى موفقیت قرار دارند، در زندگيشان مسئولیت پذیر هستند. آنها مسئولیت
کامل کسى كه هستند، جایى كه هستند و هر چیزى را كه برایشان اتفاق مي افتد، مي پذيرند. آنها خودشان را علت وقوع تمام چيزهايي مي دانند كه در زندگي شان رخ داده است. آنها از تمام نيروهايي كه آنها را به اين نقطه رسانده – مانند خدا، والدين، معلمان، دوران كودكي، شرايط و … – با قدرداني و سپاسگزاري و بدون سرزنش و عيب جويي ياد مي كنند آنها خودشان را علت اتفاقاتي مي دانند كه بعداً در زندگي شان رخ مي دهد.
مسئوليت پذيري به شما آزادي و رهايي مي بخشد. در حقیقت، شاید رهايي بخش ترین چیزى است كه در جهان وجود دارد؛ حتى وقتى كه به شما آسيب مي رساند و ناعادلانه به نظر مي رسد. وقتى كه
مسئولیت را قبول نمي كنيد و از دیگران، شرایط، تقدیر یا شانس عیب جویی مي كنيد و آنها را
سرزنش مي كنيد، قدرتتان را به دیگران واگذار مي كنيد. اما وقتى كه مسئولیت کامل را مي پذيريد؛
حتى وقتى كه اشتباه از دیگران است یا شرایط واقعاً ناعادلانه است، افسار زندگي تان را در دستان
خودتان نگه مي داريد.
اتفاقات منفى و ناگوار براي همه ما رخ مي دهند. بسیارى از آنها کاملاً یا تا حدود زیادى خارج از
کنترل ما هستند. این كه چه واكنشي نشان دهيم، یا آن شرایط و موقعيت ها را چطور ارزيابي كنيم
تفاوت بین موفقیت و شکست را به وجود مي آورد و این موضوع کاملاً در کنترل ماست.
افرادي كه روي منحني شكست قرار دارند استاد عيب جويي و شكايت هستند. آنها اقتصاد، دولت، آب و هوا، همسايگان، ثروتمندان، فقرا، والدين، رئيسشان، همكارانشان، كارمندانشان و حتي خود زندگي را سرزنش مي كنند. آنها خود را قربانيان زندگي مي دانند و معتقدند كه به آنها ظلم شده است.
اررزیابی وضعیت فعلی در هفت حوزه موثر زندگی
براي بهره بردن بيشتر از كتاب و قبل از ادامه بحث نگاهي ارزيابي صادقانه اي از وضعيت خود در هفت حوزه زندگي خود داشته باشيد و بررسي كنيد كه در هر حوزه آيا روي منحني موفقيت هستيد با شكست؟
وضعيت سلامتي:
آيا سلامتي شما هر روز بهتر مي شود. آيا شيوه تغذيه، ورزش كردن و مراقبت از خودتان به گونه اي هست كه به شما احساس بهتري بدهد؟
سطح شادي:
آيا هر روز زماني به توجه و قدرداني از داشته هايتان در زندگي اختصاص مي دهيد؟عادت داريد نيمه پر ليوان را ببينید يا نيمه خالي را؟ آيا تمرين مي كنيد كه از لحظه حال لذت ببريد؟ آيا كارهايي انجام مي دهيد كه به زندگي شما معنا مي دهند يا فقط كارهايي انجام مي دهيد كه مجبوريد؟ آيا هر روز شادي بيشتري خلق مي كنيد يا شادي شما به مرور كمتر مي شود؟
ارتباطات و دوستي ها:
آيا دوستان شما در طول زمان بيشتر شده اند؟ در صورتي كه متاهل هستيد آيا نهال زندگي خانوادگي شما نسبت به گذشته پربار تر و غني تر شده؟ آيا روابط شما با ديگران غني تر و عميق تر شده يا سردتر و سطحي تر؟
پيشرفت شخصي:
آيا هر روز در زندگي درباره خودتان و دنياي اطرافتان چيزهاي بيشتري ياد مي گيريد؟ آيا فردي تواناتر، باصلاحيت تر و لايق تر شده ايد؟ كسي كه ديگران علاقه مند به آشنايي با او و بودن در كنارش هستند؟ يا تبديل به شخصي نا اميد، سرخورده و و عيبجو شده ايد؟
وضعيت مالي:
آيا براي خودتان سرمايه جمع مي كنيد و پولتان را در برنامه هاي بلند مدت سرمايه گذاري مي كنيد كه برايتان استقلال مالي فراهم خواهد كرد؟ آيا ثروت خالص شما هر سال بيشتر مي شود؟ يا با استفاده از كارت اعتباري، قرض و بدهي زندگي مي كنيد؟
وضعيت شغلي
آيا زندگي حرفه اي تان هر روز پيشرفت مي كند؟ آيا شغلتان از لحاظ مالي و از نظر احساس مفيد بودن رضايت بخش و رو به پيشرفت است؟
اثر مثبت روي دنيا:
از اينكه دنيا را ترك كنيد چه چيزي به ارث مي گذاريد و مردم از شما چگونه ياد مي كنند؟ آيا احساس مي كني زندگي قدرتمند و غني داشته ايد؟
با دقت و صداقت وضعيت زندگي خود را در اين حوزه ها بررسي كنيد و به خودتان نمره بدهيد.
در زندگي هيچ چيز ثابت نيست و همه چيز در حال حركت است. اگر پيشرفت نمي كنيد، غني تر نمي شويد بنابراين در منحني پاييني هستيد.
بهترين نكته درباره موفقيت شخصي اين است كه گسترش مي يابد. يعني حتي موفقيت هاي كوچك در هر يك از اين حوزه ها شروع به اثرگذاري روي حوزه هاي ديگر مي كند. اگر سلامتي خود را بهبود ببخشيد، ارتباطات تان را بهبود مي بخشيد.
اگر برايتان سخت است كه مثلاً در يك حوزه مانند كسب و كار پيشرفتي ايجاد كنيد تلاش كنيد تا يك تغيير مثبت كوچك در يك حوزه ديگر ايجاد كنيد. مثلاً پياده روي را شروع كنيد يا مرتب كردن كمد پر از خرت و پرت را. خواهيد ديد كه احساس موفقيت در يك حوزه كوچك شما را براي ادامه سفرتان براي رسيدن به اهداف بزرگتر در حوزه هاي ديگر آماده مي كند. كليدش اين است كه از يك جا شروع كنيد. از هر جايي كه مي توانيد اقدام كنيد و شروع به خلق موفقيت هاي كوچك كنيد.
پایان قسمت سوم از خلاصه کتاب برتری خفیف. امیدوارم مطالعه این متن برای شما مفید و موثر واقع شود.