خلاصه کتاب برتری خفیف؛ جف اولسون

خلاصه کتاب برتری خفیف- قسمت اول

خلاصه کتاب برتری خفیف

 دوستان عزیز سلام. امیدوارم حالتون عالی باشه.

در این مطلب قصد دارم  تا از کتاب برتری خفیف برای شما بنویسم. شاید خیلی از شما کتاب اثر مرکب دارن هاردی رو خوانده باشید. برای من خواندن کتاب اثر مرکب بسیار آموزنده و لذت بخش بود. تا جایی که تصمیم گرفتم تا خلاصه کاملی از این کتاب رو بنویسم و در سایت به اشتراک بگذارم.

اما وقتی کتاب برتری خفیف نوشته آقای جف اولسون جف السون را مطالعه کردم احساس کردم که غنای مطالب این کتاب بسیار بیشتر از اثر مرکب هست. به همین خاطر خلاصه این کتاب ارزشمند رو با شما عزیزان به اشتراک می گذارم و امیدوارم که از مطالعه این مطالب لذت و استفاده کافی رو ببرید.

 کتاب برتری خفیف برای اولین بار در سال 2005 منتشر شد و با استقبال چشمگیر مخاطبین روبرو شد  در طول سالهای بعد همراه با تجدید نظر و ویرایش بارها تجدید چاپ شد. 

تنها کسى که سرنوشتْ شما را به آن تبدیل مي كند، همانى است که خودتان تصمیم به بودنش مي گيريد

بخش اول : نحوه عملکرد برتری خیف

جف اولسون در ابتدای کتاب مروری بر وضعیت روزگار جوانی خود دارد. او  روزهايي را به ياد مي آورد كه ضمن تحصیل در  دانشگاه، براي تامين معاش خود در يك باشگاه گلف كه محل بازي و تفريح افراد ثروتمند بود به شغل چمن زني مي پرداخت تا بتواند  مخارج زندگی اش را تامین کند.

 يك روز كه در زير آفتاب سوزان و در حين انجام وظیفه، مشغول تماشاي بازي بود ازخودش سوالي پرسيد.  اين سوال  تغيير مهمي در زندگي او ايجاد كرد.

“یک روز، هما نطور که در زیر آفتاب سوزان فلوریدا مشغول کوتاه کردن چمنها بودم، لحظه اى مکث کردم و به اعضاى ثروتمند باشگاه نگاه کردم که بر روى چمنهاى نرمى که من کوتاه کرده بودم، مشغول بازى بودند. تماشاى آ نها که با لباس هاى شیک و کیف هاى مملو از چوبهاى گلف گرانقیمت، شاد و سرخوش با ماشين هاي  گلفشان این طرف و آنطرف مي رفتند، این سوءال مهم و سوزان را در اعماق وجودم به وجود آورد:

چرا آنها آنطرف سوار ماشنيهاي  گلفشان هستند، ولى من اینجا مشغول کارم؟

 جوابى براى آن نداشتم!

چطور است که آ نها مشغول بازى هستند، در حالى که من چمنها را کوتاه  مي كنم؟ من هم به خوبى آن افراد بودم. چرا  آنها به جایى رسیده بودند که ده یا بیست برابر موقعیت بهترى نسبت به من داشتند؟ آیا آ نها بیست برابر بهتر از من بودند؟ آیا  آنها بیست برابر باهوش تر از من بودند، یا بیست برابر سخت تر  از من تلاش کرده بودند؟ فکر نمي كردم اين طور باشد.  احساس مي كردم اتفاقى در جریان است که بایستى از آن سر در مي آوردم؛ موضوعى که باید بسیار روشن و آشکار باشد، اما براى من ابداً آشکار نبود.

 جف خودش را مقابل يك دوراهي مي ديد كه از آن به روز انزجار ياد مي كند.  همان لحظه اي كه وقتي در زندگي با آن مواجه مي شويم تصميم به تغيير مي گيريم. در اين موقعيت جف تصميم گرفت تا براي هميشه وضعيت معمولي و متوسط را  پشت سر بگذارد و هر كاري كه لازم است انجام دهد تا در دنياي افراد بسيار موفق قرار بگيرد.

جف فكر مي كرد تنها راه او براي موفقيت اين است كه سختكوشي و پشتكار بيشتري داشته باشد. بنابراين شروع كرد به تلاش مضاعف و اولين ثمره اين تلاش اين بود كه در ترم تحصيلي براي اولين بار  در همه درسها نمره عالي گرفت. اما جف در آن زمان هنوز نمي دانست كه  فقط  با تلاش و سختكوشي بيشتر  نمي توان به موفقيت دست يافت.  اگر اين طور بود هر كسي كه به سختي كار مي كرد   مي توانست موفق باشد. در دنياي واقعي اصلاً اينطور نيست. جهان پر از افرادي است كه تا پاي جان و آخرين توانشان كار مي كنند و با اين وجود هنوز شرايط و اوضاع  به گونه اي مي شود كه شكست مي خورند.

 مرد داستان ما با تلاش و پشتكار در مسير پيشرفت قرار گرفت و حتي يك شركت مربوط به انرژي خورشيدي تاسيس كرد و در طي دوسال  به موفقيت و ثروت قابل ملاحظه اي رسيد. اما پس از مدتي و با تغيير قوانين مالياتي،  همه اين موفقيت ها به شكست تبديل شد. زندگي مجلل او از بين رفت و دوباره به نقطه صفر رسيد.  مردي بدهكار و بدون هيچ چيز!

چرخه شکست و بقا

در آن زمان، جف با خودش فكر كرد كه چرا بعد از شروع تغييرات و رشد بسيار عالي  و تاسيس شركت  در پنج سال  و  رسيدن به  بالاترين مراتب و تبديل شدن به يك فرد موفق، بعد از چهارده سال طي كردن مسيري طولاني به سمت موفقيت  و پيشرفت، دوباره همه چيز خراب شد و شكست خورد.

من  در مقطعی یک دانشجوى انصرافى، یک ولگرد ساحلى و یک شکست خورده کامل از لحاظ مالى بودم. اما پس از مدتی به دانشجویى با نمرات عالى تبدیل شدم و در ادامه جزء مدیران برتر، کارآفرینی بسیار موفق در یک صنعت پیشرو و نوآور، و فردى کاملاً موفق از لحاظ مالى تبدیل شدم . همه اين ها در واقع یک شخص یکسان بودند. پس تفاوت در چه چیزى بود؟ اصلاً منطقى نبود.

جف تصميم گرفت تا به بررسي مسير حركتي اش در اين چند سال بپردازد و بفهمد چه عاملي باعث اين فراز و فرود شده است.

چيزي كه متوجه شد اين بود:

وقتي كه مردم در سراشيبي شكست قرار مي گيرند

چرخه شکست و بقا

اين كاري است كه بسياي از مردم در جنبه هاي مختلف امور مالي، سلامتي، روابط و كل زندگي انجام مي دهند.  نوسان بين شكست و بقا. تلاش براي رسيدن به  موفقيت و گاهي حتي رسيدن به  سطحي از موفقيت، اما پس از آن دوباره به سمت پايين و نقطه شكست مي روند.

 چرا؟

تنها دليلي كه ما اين چرخه نوساني موفقيت و شكست را ادامه مي دهيم اين است كه از يك نكته مهم و ساده غافل هستيم.

در ميان اين چرخه نوساني يك راز موفقيت عميق نهفته است.  اگر فقط انجام دادن همان كارهايي را كه ما را در وهله اول از شكست به بقا رسانده  ادامه دهيم؛ كارهايي كه در حال حاضر مي دانيم كه چطور انجامشان دهيم، درنهايت همان كارها ما را به موفقيت مي رسانند. اين دقيقاً  همان كاري است كه 99.9 درصد مردم انجام نمي دهند.

شايد سوال كنيد كه اين كارها دقيقاً‌ چه كارهايي هستند؟ كدام اقدامات هستند كه كه ما را به بالاي منحني مي برند و كدام اقدامات هستند كه ما را به پايين سوق مي دهند

 پاسخ دو كلمه ساده است:

كارهاي ساده

كارهايي كه شما را به موفقيت مي رسانند  و از شكست دور مي كنند به قدري ساده هستند كه ناديده گرفتن آنها فوق العاده آسان است. زيرا وقتي به آنها نگاه مي كنيد بي اهميت به نظر مي رسند. اين كارها نياز به تلاش زيادي ندارند و به راحتي و سادگي انجام مي شوند. كارهايي مثل مطالعه چند صفحه از يك كتاب الهام بخش به صورت روزانه،‌ چند دقيقه ورزش كردن، پس انداز كردن مقدار كمي پول به طور پیوسته و انجام دادن اين قبيل كارها  به صورت مداوم و هر روزه به مدت چند ماه يا چند سال. كارهاي كوچكي كه  انجام دادنشان ناچيز و بي اهميت به نظر مي رسد، اما وقتي كه در طول زمان  مركب مي شوند نتايج بسيار بزرگي به بار مي آورند.  اين كارها همان  برتري خفيف هستند.

همان اقداماتي كه شما را از شكست به بقا سوق مي دهند،‌مي توانند ما را از بقا به سوي موفقيت رهنمون سازند. البته اگر فقط انجام دادنشان را ادامه دهيد.

اولين عنصر برتری خفیف

 كارتان را آغاز كنيد، توانايي انجام دادن آن به دنبالش مي آيد.

خوب ، برگریدم به زمانی که  آقای جف اولسون از بعد از سالها کسب موفقیت دوباره طعم تلخ شکست را تجربه کرد.

“بعد از آن شب نا اميدي  و به دليل نداشتن هيچگونه پس اندازي، در يك شركت بازاريابي مستقيم و در بخش فروش مشغول به كار شدم. كاري كه هيچ چيزي در مورد آن نمي دانستم و اين موضوع من را به شدت به وحشت مي انداخت. من هيچگونه استعداد ذاتي در اين كار نداشتم و مثل بعضي ها چرب زبان مادرزاد نبودم. 

اما اتفاقي باورنكردني افتاد.  با گذشت زمان، حرفه فروش زندگي من را متحول كرد. البته نه خود فرايند فروش. بلكه آموزشها و تمرينهايي كه  همراه آن بود.  در ضمن گذراندن انواع دوره ها و يادگيري اصول مرتبط با  فروش، من را در معرض اطلاعات زيادي قرار داده بود و باعث پيشرفتها و موفقيتهاي زيادي در زندگي من شد. تا جايي كه در ادامه با برخي از چهره هاي موفق و مشهور در زمينه پيشرفت شخصي همكاري كردم و با كمك اين افراد برنامه هاي زيادي درباره اين واقعيت كه موفقيت در همه موقعيت ها امكان پذير است تهيه كرديم. البته  نكته اينجا بود كه اين اطلاعات نبود كه زندگي من را متحول كرد. با ديدن افراد زيادي كه از آموزشهاي مربوط به توسعه و پيشرفت شخصي نتيجه نمي گيرند به درك بزرگي رسيدم. اينكه مهم نيست چقدر اطلاعات  خوب و مفيد وجود دارد. اگر افراد قابليت استفاده اثر بخش از اطلاعات را نداشته باشند، موفقيت باز هم از آنها فرار مي كند.

 اين موضوع شبيه خوردن بهترين غذاي دنيا بدون داشتن دستگاه گوارش مناسب براي هضم و  جذب كردن آن  است. در همه جاي دنيا مردم به دنبال فرمول  يا راز موفقيت هستند. امروزه نسبت به هر زمان ديگري  اطلاعات بهتر و قابل اطمينان تري درباره چگونگي انجام دادن كارهاي منتهي به موفقيت وجود دارد.  موضوع چگونه انجام دادن اين كارها نيست.  اينكه شما چطور اين چگونه ها را انجام مي دهيد به مراتب بسيار مهم تراست.

 نياز شما براي رسيدن به موفقيت مطالعه يك كتاب بيشتر نيست. ما پيش از اين به اندازه كافي و شايد بيشتر از نيازمان كتاب در خصوص موفقيت داشته ايم. پس آنچه نياز داريد اطلاعات بيشتر نيست. در ثاني به دليل وجود تفاوت هاي فردي مي توان گفت كه يك شيوه و الگوي فراگير  و مناسب براي همه وجود ندارد. با اين حال يك عنصر اصلي و اساسي وجود دارد كه به شما اجازه مي دهد در هر جنبه اي از زندگي  كه مي خواهيد به موفقيت  پايدار برسيد.

عنصر گمشده موفقیت و برتی خفیف

اين عنصر اسرار آميز فلسفه شما است. منظورم از فلسفه شما اين است كه طرز فكرتان را درباره كارهاي ساده روزمره تغيير دهيد. اگر شما طرز فكرتان را درباره اين كارهاي ساده روزمره تغيير ندهيد در اين صورت هيچ مقداري  از آن چگونه انجام دادن ها شما را به جايي نخواهد برد. زيرا دانستن چگونه انجام دادن كارها مهم نيست بلكه چطور انجام داد آن چگونه ها است كه اهميت دارد.

دليل اينكه رژيم هاي غذايي دوره هاي خودآموزي، برنامه هاي كاهش وزن و … براي بيشتر مردم موثر واقع نمي شود همان دليلي است كه بسياري از كتابهاي خودياري براي بيشتر مردم موثر واقع نمي شوند. دلیل اصلی  اين است كه مردم در انجام دادن كارها مداومت و پافشاري  لازم را  ندارند.

 تمركز بر روي اقدامات (كارهايي كه بايد انجام شوند و چگونگي انجامشان) كافي نيست. چراكه اين نگرشِ پشتِ انجام دادن آن اقدامات است كه  آنها را در مسير  درست نگه مي دارد.

 اما تغيير نگرش به همين سادگي نيست.  شما مي توانيد بعد از شنيدن سخنان الهام بخش يا صحبت با يك دوست و يا مطالعه يك كتاب  نگرشتان را اصلاح كنيد. مشكل اينجاست كه اين احساسات ناشي از انگيزش دوام پيدا نمي كنند. هيجانات به سرعت باد تغيير مي كنند و شما نمي توانيد آن احساسات را ثابت نگه داريد و هيجانات آن لحظه را حفظ كنيد.

 شما امروز شوق و احساس خوبي داريد و مي دانيد كه دويدن روزانه بيست دقيقه روي تردميل شما را به تناسب اندام مي رساند. اما فردا هيچ تمايلي براي ادامه اين كار نداريد.

براي پيدا كردن مسيرتان به سمت موفقيت بايد يك گام بيشتر برداريد. اين گام درك شما از نگرشهايي است كه در پس اقداماتتان وجود دارد.

اين همان عنصر اسرار آميز و فسلفه شما است. فلسفه شما متشكل از دانسته هاي شما ، نحوه استفاده كردن از آن دانسته ها و نحوه اثرگذاري آنها بر كارهايي است كه انجام مي دهيد.

 يك فلسفه مثبت  به يك نگرش مثبت منجر مي شود كه‌آن هم به اقدامات مثبت تبديل مي شود و نتايج مثبتي به بار مي آورد كه سرانجام به يك سبك زندگي مثبت منجر مي شود و بالعكس.

 فلسفه شما طرز فكرتان درباره زندگي است، يعني چيزي وراي احساسات و نگرشها. فسلفه شما  احساسات و نگرشهايتان را شكل مي دهد كه آنها هم اقدامات شما را تعيين مي كنند.

 

تاثیر فلسفه و نگرش زندگی بر روی نتایج و رفتارها

دوستان عزیز به پایان اولین قسمت از خلاصه کتاب برتری خفیف رسیدیم. امیدوارم مطالعه این قسمت برای شما مفید واقع بشه. به زودی خلاصه سایر فصلهای این کتاب رو تقدیم شما می کنم. شاد باشید.  

Rate this post
امتیاز شما به این مطلب
5/5

دیدگاهتان را بنویسید