دو اصل مهم زیر بنای سلامت روان را بشناسید
چکیده مطلب
دوستان عزیز سلام. با توجه به نقش و اهميت موضوع سلامت روان در زندگی، در اين مقاله کوتاه در قالب بخشي از آموزش هاي مربوط به مهارت هاي زندگي، دو اصل مهم و كليدي كه زير بناي سلامت روان هستند و توجه به آنها مي تواند نقش مهمي در بهبود كيفيت زندگي داشته باشد را مورد اشاره قرار مي دهیم .
فهرست مطالب
Toggleتعريف سلامت روان :
اگر بخواهیم به طور خلاصه سلامت روان یا بهداشت روان را تعریف کنیم می توانیم به این نکته مهم اشاره کنیم که سلامت روان فقط به معنای نداشتن بیماری نیست بلکه شامل بهزیستی عاطفی، روانی و اجتماعی است یعنی داشتن توانمندی لازم برای سازگار بودن با شرایط و موقعیت های مختلف زندگی . اینکه ما بتوانیم نسبت به رویدادها و اتفاقات مختلفی که در زندگی با آنها مواجه می شویم واکنش های درستی داشته باشیم. اگر به زندگی خود دقت کنیم متوجه این موضوع می شویم که همه ما روزانه با چالشها وموقعیتهای مختلفی مواجه می شویم و در ذهن خود تفسیرهایی از این رویدادها و اتفاقات داریم و بر اساس این تفسیرها و برداشتها دست به عمل و انتخاب می زنیم .
داشتن سلامت روان بر نحوه احساس ، تفکر و عملکرد ما تاثیر می گذارد و همینطور به تعیین چگونگی برخورد ما با استرس های مختلف زندگی ، ارتباط با دیگران و تصمیم گیریهای ما کمک می کند.
دو اصل كليدي سلامت روان
در ادامه این مقاله به دو اصل کلیدی و زیربنایی در خصوص سلامت روان اشاره می کنیم .
1-اصل اول احساس ارزشمندي و ارزش گذاري بر خود :
در مورد اهمیت این اصل باید به این نکته توجه داشت که یکی از مهمترین نیازهای هر انسانی این است که دیگران را دوست داشته باشد و همچنین مورد محبت, علاقه و احترم دیگر افراد، خصوصا افراد مهم زندگی اش باشد . احساس ارزشمندی با این نیاز رابطه مستقیمی دارد به این صورت که اگر فرد خود را شایسته و ارزشمند نداند در ارتباط با دیگران دچار مشکی می شود و نمی تواند این نیاز خود را برآورده کند . همچنین فردی که احساس ارزشمندی نداشته باشد نمی تواند خصوصیات مثبت وتوانمندی های خود را به دیگران معرفی کند ، نمی تواند از حقوق خود دفاع کند و به همین صورت دچار ناراحتی ها و مشکلاتی می شود که سلامت روان او را مورد آسیب قرار می دهد .
يكي از مسايلي كه اكثر افراد با آن درگير هستند اين است كه ارزش كمي براي خود قائل هستند و قضاوت ادرستي نسبت به خود ندارند و گرفتار ترديدهاي دروني هستند و اين باورهاي منفي نسبت به خود يكي از عواملي است كه به آنها احساس منفي مي دهد . ما ياد گرفته ايم كه معمولاً ارزش خود را وابسته به موقعيتها ، موفقيت ها و مسايلي بيرون از خود بدانيم و قضاوت هاي ما راجع به خودمان بيشتر بر اين اساس استوار است . یعنی مسایل مالی ، تحصیلات ، وضعیت جسمانی و ظاهری ، موقعیت خانوادگی و خیلی از مسایل دیگر تعیین کننده میزان ارزش برای خیلی از افراد است .
چرا خودمان را ارزشمند نمي دانيم؟
گاهي اوقات ما به دلايل مختلفي احساس ارزشمند بودن نمي كنيم . مثلاً برخي از افراد فكر مي كنند كه حتماً بايد كار خاصي انجام دهند ويا خدمت قابل توجهي به ديگران انجام دهند تا احساس ارزشمندي داشته باشند . در اين مورد بايد به اين نكته توجه كرد كه معمولا كساني كه شايسته ارزشمندي هستند به اين دليل اين مزيت را كسب كرده اند كه براي ديگران مفيد بوده اند و خدماتي به ديگران ارائه کرده اند . يعني مثلاً ارزشمندي يك پزشك به اين دليل است كه جان همنوعان خود را كه انسانهاي ارزشمندي هستند نجات مي دهد در غير اين صورت ارزشمندي معناي خاصي ندارد و يا ارزش يك فرد خيَر زماني است كه به همنوعان خود خدمت مي كند و اگر این همنوعان فاقد ارزش بودند کار این فرد نیکوکار هم معنایی نداشت .
دليل ديگري كه باعث مي شود افراد احساس ارزشمندي نكنند اين است كه اين كار را به معناي خودخواهي و خود پسندي مي دانند. در اين زمينه يادآوري بايد كرد كه ارزش قائل شدن براي خود به معني خودخواهي نيست بلكه زماني كه يك فرد خود را ارزشمند بداند ديگران را هم همانند خود مي بيند و همانطور كه اشاره شد همه افراد به خودي خود داراي ارزش و احترام هستند و هيچ عامل بيروني نبايد ملاك اين ارزش گذاري باشد .
عامل ديگري كه بر كم شدن احساس ارزشمندي تاثير دارد تعيين اهداف ، معيارها و استاندارهايي است كه افراد تصور مي كنند تنها با رسيدن به آنها مي توانند احساس ارزشمندي داشته باشند . مثلا كسب يك رتبه برتر در زمينه تحصيل ، گرفتن ارتقاء شغلي، خريدن يك ماشين خاص و خيلي از موضوعات و استاندارهايي كه در خيلي از مواقع از بيرون به افراد ديكته مي شوند در این موقعیت ها افراد به جای داشت دیدگاه برنده برنده دچار بازی خطرناک مقایسه کردن خود با دیگران می شوند و ملاک ارزشمندی خود را برنده شدن درمقایسه با دیگران می دانند و اگر غیر از این باشد همیشه احساس ناخشنودی، شکست و بی ارزش بودند می کنند
2- اصل دوم توانايي تغييركردن
واقعيتي كه در اين دنيا وجود دارد اين است كه همه چيز درحال تغيير است و موضوع اين نيست كه آیا ما مي خواهيم تغيير كنيم یا نه بلكه موضوع اين است كه جهت تغيير ما به چه سمتي است . در واقع ما دو راه بيشتر نداريم . اول اينكه با تصميم گيري و انتخاب هاي درست در شرايط مختلف، فرايند تغيير در زندگی را مديريت كنيم و هركاري غير از اين انجام دهيم و هر راهی انتخاب کنیم و يا خنثي باشيم در حقيقت در جهت منفي تغيير كرده ايم.
در اين زمينه بايد به دو موضوع توجه كنيم
- نيروهاي دروني تغيير
از زمانی که هر یک از ما پا به دنیا گذاشته ایم تا لحظه اکنون جسم و روان ما تغییراتی زیادی داشته است. هم زمان که جسم ما در طول زمان رشد می کند از نظر ذهنی هم در شرایط مختلف احساسات متفاوتی را تجربه می کنیم . گاهی از شاد هستیم و خودمان را در اوج می بینیم و گاهی تصور می کنیم تمام غم های دنیا در سینه ما قرار دارد. گاهی به شدت احساس امیدواری داریم و گاهی نا امید و نگران هستیم .
2- نيروهاي بيروني تغيير
در مورد شرایط بیرون از ما نیز ما در طول زندگی با رویداد ها و اتفاقات زیادی مواجه هستیم که خارج از کنترل ما هستند و برای پیش گیری از وقوع آنها کاری از دست ما ساخته نیست اما مهمترین چیزی که روی آن باید کنترل داشته باشیم واکنش های ما نسبت به این رویدادها و اتفاقات است . مثلاً زمانی که بایک بیماری مواجه می شویم که در بروز آن نقشی نداشته ایم کاری که می توانیم انجام دهیم این است که واکنش های درستی نسبت به این موقعیت داشته باشیم
سه شرط برای ایجاد تغییر
برای این که سلامت روان خود را حفظ کنید و برای تغییرات سازنده در زندگی خود را آماده کنید باید به 3 نکته توجه داشته باشید .
- لحظه حاضر را درک کنید : همه چیز در لحظه حاضر اتفاق می افتد چه بخواهیم و چه نخواهیم . چه موقعیت الان را دوست داشته باشیم یا نه باید لحظه حاضر را پذیرفت و قبول کرد که هر تغییری که قرار است انجام شود از الان شروع می شود
- تحت تاثیر گذشته قرار نگیرید
شاید بروز خیلی از اتفاقات در گذشته سبب شده تا مشکلاتی در حال حاضر داشته باشیم . اما باید مراقب باشیم گذشته ها ما را زندانی خود نکنند و در گیر ای کاش ها و افسوس ها نشویم . مشکلات گذشته برای ما در حکم تجربیاتی هستند که می توانیم از آنها استفاده کنیم تا انتخاب ها و تصمیم های درست تر داشته باشیم.
- نامطمئنی آینده را بپذیرید
باید این موضوع را مد نظر قرار دهیم که آینده به طور کامل در کنترل و اختیار ما نیست و نمی توانیم آن را به طور کامل و دقیق پیش بینی کنیم . پذیرش این نکته به ما کمک می کند تا ضمن تلاش و برنامه ریزی ، درک درستی نسبت به آینده و احتمالات مختلف داشته باشیم .
به طور خلاصه آنچه در این مقاله مورد اشاره قرار گرفت این بود که دوعامل مهم به عنوان زیر بنای سلامت روان هستند که یکی از آنها احساس ارزشمندی نسبت به خود بود و عامل دوم اینکه بدانیم می توانیم تغییر کنیم . در زمینه تغییر کردن هم به دو نیروی درونی و بیرونی تغییر اشاره شد و هم اینکه سه نکته و شرط مهم دراین باره مورد اشاره قرار گرفت؛ اینکه بدانیم لحظه حال مهمترین زمانی است که دراختیار داریم ، درگیرگذشته ها باشیم و توجه داشته باشیم که آینده دقیقاً چیزی نیست که ما تصور می کنیم.
خلاصه شده از کتاب راهنمای سلامت روان – گیلیان باتلر – تونی هوپ
این پست دارای یک نظر است
Pingback: منتقد درونی خطر ناک ترین دشمن شما - محمد برخورداری