خلاصه کتاب شفای زندگی قسمت دوم؛ فصل 4تا8

خلاصه کتاب شفای زندگی قسمت دوم

خلاصه کتاب شفای زندگی قسمت دوم؛ فصل 4تا8

دوستان عزیز سلام. با دومین قسمت از خلاصه کتاب شفای زندگی در خدمت شما هستم. امیدوارم متن مربوط به خلاصه قسمت اول کتاب رو مطالعه کرده  باشید و تمرینات آن را هم انجام داده باشید. در این قسمت به نکات مهم و ارزشمند دیگری از این کتاب اشاره می کنم. با من همراه باشید.

فصل چهارم شفاي زندگي؛ آيا حقيقت دارد؟

 در ابتداي اين فصل از كتاب شفاي زندگي خانم لوئیز هي باز هم به اين موضوع تاكيد مي كند كه اين ما هستيم كه با باور كردن چيزي به آن رنگ حقيقت مي دهيم. اين افكار ما هستند كه واقعيتهاي زندگي ما را ايجاد مي كنند.  ما اين اختيار را داريم كه از ميان انبوه افكار مختلف آنهايي را كه به ما قدرت مي دهند انتخاب كنيم.

بايد اعتقادات خودمان را مورد بررسي و بازيابي قرار دهيم. اگر ناگهان دچار مشكل مالي شده ايد، شايد به اين دليل است كه در يكي از سطوح انديشه اعتقاد داريد كه استحقاق رفاه مالي را نداريد. يا اينكه عقيده داريد كه هيچ چيز خوبي دوام ندارد. اگر ظاهراً نمي توانيد رابطه دلخواهتان را ايجاد كنيد شايد به اين دليل است كه اعتقاد داريد هيچ كس دوستم ندارد و من دوست داشتني نيستم. شايد مي ترسيد كه ديگران بر شما مسلط شوند همانطور كه مادر شما بر شما مسلط بود.

بيشتر مردم ابداً متوجه اين موضوع نيستند و فقط به شرايط بيروني توجه مي كنند. تا زماني كه كسي نتواند رابطه ميان تجربه هاي  بيروني و انديشه هاي دروني را متوجه شود همچنان به صورت يك قرباني رفتار مي كند.

مشكل انسان هر چه كه باشد، از الگوها يا قالب فكري سرچشمه مي گيرد و الگوها و قالبهاي فكري را مي توان عرض كرد. براي حل مشكلاتي كه داريد بايد به درون خود مراجعه كنيد. به مسائل زندگي تان نگاه كنيد و از خودتان بپرسيد چه فكرهايي در سرم مي گذرد كه اين مشكل را ايجاد كرده است. اگر به خود فرصت دهيد كه مدت زماني آرام بنشينيد و اين سوال را بپرسيد، هوش و خرد شما پاسخ را نشانتان خواهد داد.

رابطه تجربیات بیرون با افکار

اعتقادات دوران كودكي

 ما از دوران كودكي با پيامها و اعتقادات مختلفي بزرگ شديم. برخي از آنها هميشه سودمند هستند مثل اين كه هنگام عبور از خيابان به دو طرف خود نگاه كن. اما برخي از اين اعتقادات در دوره و زماني خاص درست بودند مثل اينكه به غريبه ها اعتماد نكن و يا شب زود به خانه بيا. برخي از آموخته ها هم به طور كلي نامناسب بوده اند مثل اين باور كه پول خوب نيست و يا اينكه بايد هميشه به ديگران اولويت داد و …

خوب است كه از خودمان بپرسيم كه آيا باورهايمان حقيقت دارند؟ مثلاً ‌چرا من معتقدم كه يادگيري و آموختن براي من سخت است؟

  • آيا الان هم اين مسئله براي من واقعيت دارد؟
  • اين مسئله از كجا پيدا شده؟
  • آيا هنوزم به آن اعتقاد دارم، چون معلم كلاس اول بارها و بارها آن را به من گفته است؟
  • آيا اگر اين باور را كنار بگذارم براي من بهتر نيست؟

 

هر لحظه آغازي تازه است

دگرگوني از همين لحظه آغاز مي شود. انديشه ها و اعتقادات گذشته شما، اين لحظه و تمام لحظه هايي را كه تا به حال داشته ايد آفريده است. آنچه كه اكنون براي اعتقاد و انديشيدن و گفتن انتخاب مي كنيد لحظه بعد، روز بعد، ماه بعد و سال بعد را خواهند آفريد. با اينكه مهار و كنترل كردن افكار و انديشه ها هميشه آسان نيست، چون بسيار سريع حركت مي كنند. اما همين كه متوجه شديد كه كلام شما ذره اي منفي است بدون درنگ جمله خود را قطع كنيد و از ادامه دادن  خودداري كرده و يا آن را به شكلي ديگر بيان كنيد.

 خودتان را در بوفه هتلي بسيار عالي مجسم كنيد  كه به جاي انواع ظروف غذا، ظروف انديشه ها را چيده اند. آن انديشه هايي را انتخاب كنيد كه مي خواهيد و دوست داريد. زيرا انديشه هاي شما تجربه هاي آينده شما را انتخاب مي كنند. انتخاب افكاري كه درد و رنج و ناراحتي ايجاد مي كنند كار احمقانه اي است  و مانند اين است كه شما غذايي را انتخاب كنيد كه براي سلامتي شما مضر باشد. پس لازم است تا از انديشه هاي منفي دوري كنيم.

فصل پنجم کتاب شفای زندگی؛ حالا چه كار مي كنيم؟

تصميم براي دگرگوني

 بسياري از مردم با اين اعتقاد و نگرش كه در باره نابسامانيهاي زندگي كاري نمي توانند بكنند تسليم مي شوند. گاهي هم به خاطر ترس از بدتر شدن شرايط اقدامي براي تغيير وضعيت نمي كنند.

بدانيد كه هر آن چه كه از شما بروز كند به خودتان برمي گردد. اگر نسبت به شرايطي كه داريد خشمگين باشيد بيشتر اوضاعي را ايجاد مي كنيد كه شما را خشمگين مي كند.

تصميم بگيريد كه مشتاق دگرگوني باشيد.

 همه ما مي خواهيم كه شرايط زندگي مان تغيير كند و بهتر شود. اما نمي خواهيم كه خودمان هم تغيير كنيم. ترجيح ما اين است كه شرايط بيروني عوض شوند.  اما براي تغيير واقعي لازم است ما از درون عوض شويم. بايد طرز فكر،‌ شيوه سخن گفتن و ابراز عقيده  خود را عوض كنيم. تنها در اين صورت است كه تغييرات و دگرگوني هاي بيروني ايجاد مي شوند.

البته همه ما به ميزاني در مقابل تغيير و دگرگوني سرسختي و مقاومت دروني داريم. اين نشان دهنده اين است كه دست روي نقطه حساسي گذاشته ايم. در واقع اين همان چيزي است كه رها كردنش براي ما نقشي حياتي دارد.

 خانم  لوئیز هي در ادامه کتاب شفای زندگی به این نكته اشاره مي كند كه تغيير انديشه ها در ذهن مثل خانه تكاني است. هيچ ضرورتي ندارد كه خشمگين شويم يا احساس كنيم كه به دليل داشتن اعتقادات نادرست، آدم بدي هستيم. خانم هي مي گويد كار ذهني كه به آن سرگرم هستم مانند خانه تكاني است. به اتاقهاي ذهنم مي روم و انديشه ها و اعتقاداتي را كه در آنها است را مي آزماييم. بعضي را دوست دارم و آنها را برق مي اندازم و جلا مي دهم تا سودمندتر شوند. بعضي از آنها نياز به جايگزيني و تعمير دارند و سعي مي كنم تا حد امكان درستشان كنم يا كنارشان بگذارم.  بعضي از آنها مانند روزنامه ها و مجلات يا لباسهاي كهنه ديگر مناسب نيستند. اينها به ديگران مي بخشم يا دور مي اندازم تا ديگر جلو چشمم نباشند.

 تمرين : من مشتاق دگرگوني هستم.

 بياييد اين تمرين را انجام دهيد و با صداي بلند بگوييد من مشتاق دگرگوني هستم. گلوگاه مركز انرژي بدن است جايي كه تغيير از آنجا پديد مي آيد. با حس كردن گلوي خود،‌ در واقع تصديق مي كنيد كه در فرايند دگرگوني قرار گرفته ايد.  زماني كه دگرگوني ها وارد زندگي شما مي شوند، مشتاق پذيرفتن آنها باشيد. يادتان باشد آن دگرگوني كه نمي خواهيد بپذيريد دقيقاً‌ همان است كه  بيش از همه به آن نياز داريد.

 فرقي ندارد كه فرايند تغيير را با چه روشي آغاز كنيد. كار را از جايي شروع كنيد كه بيشتر از همه جلب توجه مي كند و دوستش داريد. مابقي تقريباً‌ خود به خود پيش مي آيند.  خانه تكاني ذهني براي كسي كه سالها انديشه هاي منفي داشته مانند گرفتن رژيم غذايي صحيح، بعد از مدت زيادي آشغال خوردن است.  وقتي كه رژيم غذايي جديدي آغاز مي كنيد بدن شروع به ريختن سموم به بيرون مي كند و شايد يكي دو روز احساس خستگي و فرسودگي كنيد. به همين صورت امكان دارد كه با شروع به تغيير الگوها و قالب هاي منفي و قديمي فكري، تا مدتي اوضاع و احوال بدتر از قبل به نظر برسد.

 تمرين: اشتياق براي دگرگوني  

در اين قسمت خانم هي تمريني ارائه مي كند كه براي ايجاد آمادگي براي شروع تغيير موثر است.

ابتدا خود را در آينه نگاه كنيد و بگوييد: من مشتاقم كه عوض شوم.

ببينيد كه چه احساسي به شما دست مي دهد.  اگر مردد هستيد يا مقاومت داريد  بدون هيچ گونه احساس سرزنشي دليلش را از خودتان بپرسيد. به كدام اعتقادات كهنه چسبيده ايد؟ تنها دقت كنيد كه اين اعتقاد چيست. صرف نظر از اينكه اين اعتقاد از كجا سرچشمه گرفته نياز به راهكاري داريم تا آن را برطرف كنيم. براي اين كار دوباره سراغ آينه برويد و عميقاً‌ به چشمان خود نگاه كرده و گلوي خود را لمس كنيد. حالا ده بار با صداي بلند بگوييد: « من مشتاقم كه هرگونه مقاومت را كنار بگذارم.»

 به اعتقاد خانم  لوییزهي، كار با آينه بسيار  موثر است دليلش اين است كه در گذشته بسياري از پيامهاي منفي را از كساني دريافت كرده ايم كه  مستقيماً به چشمان ما نگاه كرده اند و چه بسا انگشت خود را به سوي ما تكان داده  اند. نگاه كردن مستقيم در آينه و تاييد چيز مثبتي در خود، سريعترين راه براي بهره بردن از جمله هاي تاييدي است.

 

فصل ششم؛‌ مقاومت در برابر دگرگوني

 آگاهي نخستين گام براي شفا يا دگرگوني است.

معمولاً ما به شكلهاي مختلفي نسبت به تغيير مقاومت نشان مي دهيم. مثلاً فكر مي كنيم كه اين كار احمقانه و يا بي معني است و يا اينكه حتي خشمگين مي شويم. از طرف ديگر بي صبري هم نوع ديگري از مقاومت است كه چون به خودمان اين فرصت را نمي دهيم تا درسي را كه لازم است از مشكلي كه براي خود آفريده ايم، فرا بگيريم.

اگر ما بر مقاومتهايي كه داريم غلبه كنيم مراحل بعدي تغيير را آسان تر طي مي كنيم. اين مقاومت به شكلهاي مختلفي نشان داده مي شود. معمولاً اين مقاومت را به وسيله بهانه آوردن توجيه مي كنيم. اين بروز علائم اين مقاومت و بهانه مي تواند در رفتار هاي ما و اعتقادات ما نمايان شود. در ادامه به تعدادي از اين موارد اشاره مي شود:

  • اهمال كاري و امروز و فردا كردن
  • وضعيت و شرايط من فرق مي كند.
  • خودش درست مي شود.
  • به هر حال فايده اي ندارد.
  • به وقتي كه مي گيرد نمي ارزد.
  • اين كار احمقانه است.
  • من اعتقادي به اين كارها ندارم.
  • من آموزگار، كلاس، وسايل لازم را در اختيار ندارم.
  • نمي توانم مرخصي بگيرم.
  • اول آنها بايد عوض شوند.
  • من زيادي پيرم.
  • من زيادي جوانم.
  • من زيادي ناتوانم.
  • من زيادي بي ارزشم.
  • بعداً اين كار را مي كنم.
  • الان خيلي دير / زود است.
  • من كه چيزيم نيست و ايرادي ندارم.
  • فايده عوض شدن چيست؟
  • هنوز آماده نيستم.
  • ممكن است شكست بخورم.
  • مي ترسم به همسر/ پدر/ مادرم بگويم.
  • نمي خواهم كسي بفهمد كه مشكلي دارم.
  • ……

نكته بسيار مهمي وجود دارد كه بايد به آن توجه داشته باشيم. اينكه هر كدام از عادتها و تجربياتي كه در زندگي داريم و براي ما تكرار مي شود، نمايانگر نياز دروني ما براي آن است.  اين نياز با بعضي از اعتقاداتي كه داريم مطابقت مي كند. اگر اين نياز وجود نداشت، آن عادت يا تجربه را نمي داشتيم و آن كارها را نمي كرديم. وآنگونه نمي بوديم. درون ما چيزي است كه به چربي و روابط ناخوشايند و شكستهاي پي در پي و  سيگار و خشم و فقر و سوء استفاده  و كار خلاف و هرچه كه مشكل ما هست نياز دارد. به همين دليل است كه در ترك بسياري از عادتها موفق نبوده ايم.  توسل به نيروي اراده و انضباط براي برطرف كردن عارضه و اثر بيروني يك مشكل بدون برطرف كردن علت دروني آن بي فايده است. زيرا زماني كه دست از قدرت اراده و انضباط برمي داريم دوباره مشكل نمايان مي شود.

به همين دليل بايد بر روي رها كردن نيازها كار كنيم. يكي از نخستين جمله هاي تاكيدي كه بايد تكرار كنيم اين است كه:‌« من مشتاقم كه نياز به مقاومت،‌ يا نياز به سردرد، يا نياز به يبوست،‌يا اضافه وزن، يا بي پولي يا هر چيز ديگر را رها كنم.» يادتان باشد كه اشتياق براي رها كردن كهنه ها، شاه كليد  و راز نهان اين كار است.

منظور از نياز به مسئله اين است كه  بر طبق انديشه ها و قالبهاي فكري كه داشتيم، ما نياز به اثرات بيروني و تجربه هاي معيني داريم. هر اثر بيروني،‌ تجلي طبيعي الگوي  انديشه اي دروني است. به عنوان مثال اهمال كاري يكي از اثرات بيروني اين اعتقاد است كه «من بي ارزشم.»  افراد مسامحه كار معمولاً  از انجام اقداماتي كه خير و صلاح آنها را در پي دارد خودداري مي كنند و آن را به تاخير مي اندازند. از طرف ديگر از بابت اين رفتار، ‌دائم خودشان را سرزنش مي كنند.

 هنگامي كه مي خواهيم وضعي را عوض كنيم بايد بگوييم كه:« من مشتاقم آن الگوي درونم را كه اين وضعيت را مي آفريند عوض كنم.»

تقريباً تمام برنامه ريزيهاي مثبت و منفي زندگي مان را تا سن 3 سالگي پذيرفته ايم. تجربه هاي زندگي ما بر پايه چيزهايي است كه از آن زمان پذيرفته ايم. در واقع وقتي به خاطر مسئله اي خود را سرزنش مي كنيم كودك درونمان را سرزنش كرده ايم. اگر به خاطر اينكه آدم ترسويي هستيد از دست خودتان عصباني هستيد، خود را مانند كودك سه ساله اي بدانيد. اگر كودك سه ساله اي در برابر شما بود كه مي ترسيد با او چطور رفتار مي كرديد؟

آيا از دستش عصباني مي شديد يا او را در آغوش مي گرفتيد تا احساس ايمني و آرامش كند؟ كودك هراسان به دلجویی نياز دارد نه به سرزنش. وقتي كودك درون احساس ناامني كند مشكلات فراواني را ايجاد مي كند. پس با خودتان مهربان باشيد. دوست داشتن و تاييد كردن را از خودتان آغاز كنيد. اين چيزي است كه كودك براي نشان دادن بيشترين توانايي  و استعدادش نياز دارد.

فصل هفتم؛ شيوه دگرگوني

 در فصل هفتم كتاب شفاي زندگي، خانم لوئیز هي بر روي سه  اصل بيشتر تاکید مي كند.

  1. پرورش اشتياق براي رها كردن
  2. تسلط بر ذهن
  3. آموختن اينكه چگونه بخشيدن خود و ديگران، رهايمان مي كند.

گاهي اوقات وقتي اقدام به تغيير مي كنيم به نظر مي رسد شرایط بدتر مي شود. اين نشانه اين است كه تغيير وضعيت شروع شده است و جمله هاي تاكيدي تاثير داشته اند. بنابراين جاي نگراني نيست. 

 مثالها:

  • براي افزايش ثروت مشغول كاريم و كيف پولمان را گم مي كنيم.
  • روي سلامت خودمان مشغول كار هستيم و ناگهان سرما مي خوريم.

تمرين: رها كردن نياز

مي توانيد اين تمرين را با يك آينه انجام دهيد. ابتدا به چيزي كه مي خواهيد در زندگي تان عوض كنيد فكر كنيد. بعد در مقابل آينه به چشمان خود نگاه كنيد و چند بار با صداي بلند بگوييد: « من اكنون مي فهمم كه خودم مسبب اين وضعيت بوده ام و الان مشتاقم  آن الگوي آگاهيم را  كه مسبب اين وضعيت است رها كنم.»‌

 يكي از مهمترين نكته ها در اين زمينه اين است كه  لازم نيست چگونگي انجام آن را بدانيم. خرد كائنات و ذهن نيمه هوشيار شما  به چگونگي ها مي پردازد.

ذهن شما وسيله است

ذهن شما مانند ابزار و وسيله اي است كه شما هر طور كه  دوست داريد مي توانيد از آن استفاده كنيد. انديشه هايي كه شما انتخاب مي كنيد تجربه هاي شما را مي آفرينند.  روش فعلي شما براي استفاده از ذهن يك عادت است . اگر بخواهيد مي توانيد آن را عوض كنيد.  شما تابع ذهن نيستيد بلكه اين ذهن است كه  در اختيار شما است. اگر اعتقاد داشته باشيد كه عوض كردن يك عادت و يا يك فكر سخت و دشوار است  انگاه

تمرين: رها كردن

در حالي كه اين مطلب را مي خوانيد نفس عميقي بكشيد و اجازه دهيد  كه در موقع بازدم  همه فشارها جسم شما را ترك كند. اجازه دهيد كه پوست سر،‌ پيشاني و چهره تان استراحت كند. همينطور زبان، گلو و شانه هايتان استراحت كنند. به همين شكل به همه اعضاي بدنتان اجازه دهيد تا در آسودگي و آرامش قرار بگيرند. اجازه دهيد نفسهايتان آرام شود. حالا ببينيد بعد از خواندن متن بالا تغيير محسوسي را در تن خود احساس مي كنيد. در اين حالت راحت و آسوده به خودتان بگوييد :« من مشتاقم كه رها شوم. من رها مي كنم. من رها مي شوم.  من هر فشاري را رها مي كنم. من هر ترسي را رها مي كنم. من هر خشمي را رها مي كنم و در آرامشم. من با خود در آرامشم. من با فرايند زندگي در آرام و امنيت هستم.» اين تمرين را دو سه بار انجام دهيد. هر زمان كه انديشه ها و فكرهاي مربوط به سختي و دشواري را احساس كرديد اين تمرين را تكرار كنيد.  با انجام اين كار متوجه مي شويد كه تسلط بر جملات تاكيدي برايتان آسان مي شود.

 رها كردن جسماني

 گاهي ما به تجربه رها كردن جسماني نياز داريم. تجربه ها و هيجان ها مي توانند در بدن مسدود و قفل شوند.  اگر از بيان كلام خود جلوگيري كرده باشيم با انجام كارهايي مثل  فرياد زدن در ماشين( به تنهايي و زماني كه شيشه ماشين بالا هست)، مشت زدن به رختخواب،‌ لگد زدن به بالش، بازي تنيس و يا دويدن مي توان اين خشم فروخورده را رها كرد.

 در ادامه خانم هي به اين نكته مهم اشاره مي كند كه اجازه ندهيد وقوع رويدادهاي تلخ در گذشته شما را عقب نگه دارد:

  • چون نخستين اجراي من موفق نبود،‌ تا آخر عمرم از هرچه اجراست وحشت دارم.
  • چون هرگز ازدواج نكردم هيچ وقت نمي توانم خوشبخت باشم.
  • چون در نخستين رابطه عاشقانه ام شكست خوردم، ديگر نمي خواهم عشق وارد زندگيم شود.
  • چون يك بار چيزي را دزديدم بايد تا آخر عمر خودم را مجازات كنم.

به اتفاقات گذشته به عنوان خاطراتي نگاه كنيد كه هيچ گونه دلبستگي عاطفي به آنها نداريد. وقتي گذشته را رها مي كنيم، آزاد مي شويم تا از تمام قدرت ذهن خود براي لذت بردن از اين لحظه و آفرينش آينده يي عظيم، استفاده كنيم.

 بخشايش

وقتي در جريان زندگي در اين لحظه آزاد و شناور نباشيم، معمولاً به اين معني است كه به لحظه اي در گذشته چسبيده ايم. اين موضوع مي تواند شامل پشيماني،‌ اندوه، ترس،‌ احساس گناه،‌ سرزنش،‌ خشم،‌نفرت و انزجار و گاه حتي ميل به انتقام جويي باشد. همه اين حالات از فضاي عدم بخشايش مي آيد. محبت هميشه پاسخ هرگونه شفاست و راهي كه به محبت مي انجامد بخشيدن است.  بخشيدن نفرت و انزجار را نابود مي كند.

تمرين: نابود كردن نفرت

آرام بنشينيد و چشمتان را ببنديد و اجازه دهيد كه ذهن و جسمتان استراحت كند. تصور كنيد كه در يك تئاتر نشسته ايد. حالا فردي را كه از  او تنفر داريد را مجسم كنيد كه روي صحنه ايستاده است.  وقتي اين شخص را به وضوح ديديد، همه موهبت هاي نيكو را براي او مجسم كنيد. او را خندان و خوشبخت ببينيد. چند دقيقه اين تصوير را نگه داريد. ‌آنگاه بگذاريد محو شود. حالا خودتان را روي صحنه قرار دهيد و ببينيد كه همه موهبتهاي خوب به سمت شما هم مي آيد. اكنون خودتان را هم خندان و خوشبخت ببينيد.  اين تمرين را براي هر كسي كه از او نفرت داريد انجام دهيد. كم كم متوجه مي شويد كه چقدر سبك شده ايد.

تمرين: انتقام

 بخشيدن براي همه افراد راحت نيست و بعضي ها تمايل دارند تا قبل از بخشايش انتقام بگيرند.  براي اين كار ابتدا در حالت آرامش قرار بگيريد.  حالا فردي را كه مي خواهيد از او انتقام بگيريد را تصور كنيد. براي اينكه بخشش شما را به دست بياورد چه كاري بايد انجام دهد؟ مجسم كنيد كه همان كار را كرده است. هرگاه احساس كرديد كه كارتان تمام شده است، بگذاريد كه اين حس براي ابد خاتمه يابد. معمولاً در اين نقطه احساس سبكي مي كنيد و فكر كردن به بخشش آسانتر است.

 تمرين بخشايش

آرام بشينيد و چشمانتان را ببنديد و بگوييد: كسي كه لازم است او را ببخشم………… است و من تو را براي …………… مي بخشم. در مورد بعضي ها خيلي چيزها را بايد ببخشيد و در مورد عده اي، ‌يكي دو چيز.  حالا  مجسم كنيد شخصي كه او را مي بخشيد اين جمله را به شما مي گويد:« متشكرم، من تو را آزاد مي كنم.»

 تمرين من لياقت دارم

 به آينده نگاه كنيد و در مورد يكي از خواسته هايتان بگوييد:«  من لياقت داشتن ……….. را دارم و اكنون آن را مي پذيرم.» يا « من لياقت…………. بودن را دارم و اكنون آن را مي پذيرم. اين جمله را دو سه بار تكرار كنيد.  به احساسي كه به شما دست مي دهد توجه كنيد آيا احساس مي كنيد كه آنچه گفته ايد حقيقت دارد يا هنوز احساس ارزش و لياقت خواسته خود را نداريد.

اگر احساس منفي داريد به  جمله تاكيدي خود را تكرار كنيد و بگوييد:« من آن الگوي آگاهيم را كه در برابر خير و صلاحم مقاومت مي كند را رها مي كنم. من لياقت ………… را دارم.»

 آنقدر اين جمله را تكرار كنيد تا احساس پذيرش  به شما دست دهد.

دوستان عزیز به انتهای دومین قسمت از خلاصه کتاب شفای زندگی رسیدیم. امیدوارم مثل همیشه، مطالعه این مطالب برای شما مفید و موثر واقع شود. این متن را بارها و بارها مطالعه کنید و توصیه می کنم حتماً تمرینهایی که در کتاب به آنها اشاره شده را انجام دهید تا مطالعه این کتاب اثرگذاری  بیشتری داشته باشد. به زودی با خلاصه قسمت بعدی این کتاب در خدمت شما خواهم بود.

مطالب مرتبط

Rate this post
امتیاز شما به این مطلب
5/5

دیدگاهتان را بنویسید